آموزش مداحی - جلسه مذهبی فرهنگی انصار الرضا (ع) مشهد مقدس

اشعار مداحی- آموزش مداحی و مباحث فرهنگی سیاسی و اجتماعی

آموزش مداحی - جلسه مذهبی فرهنگی انصار الرضا (ع) مشهد مقدس

اشعار مداحی- آموزش مداحی و مباحث فرهنگی سیاسی و اجتماعی

قیامت در قیامت «شاعر : سید حسن خوشزاد»

آن که ما را بر صراط حق هدایت می کند
چهارده قرن است بر دلها حکومت می کند
کیست او فرزند زهرا شاه عاشورائیان
یک نگاه او به یک عالم کفایت می کند
تا حسین داریم بی تردید اهل عزتیم
شیعه با عشق حسین احساس لذت می کند
مکتب او مکتب فقه و اصول و منطق است
اوست استادی که تدریس ولایت می کند
عشق بیماریست بیماری فوق جنون
هر که گوید یا حسین بر او سرایت می کند
خون و شیر شیعه با عشق حسین آمیخته است
شیعه از نام حسین اخذ شرافت میکند
زور گویی واژه واهی است در فرهنگ ما
دشمن ما بی جهت اعمال قدرت می کند
شیعه در خط حسین و تابع فرمان اوست
یا حسین می گوید و تجدید بیعت می کند
حزب حزب اللهیان حزب حسین بن علیست
شیعه از فرمان مولایش اطاعت میکند
در کدامین حزب یک کودک بود صاحب نظر
اصغر شش ماهه در محشر شفاعت می کند
ضابطه یا نظم و نوبت در امور دنیویست
حال ما را حضرت مولا رعایت می کند
هیچ نوبت بر عزادار مولا نیست نیست
این حسین است کارها خارج ز نوبت می کند
خوف محشر از کسی باشد که او بی صاحب است
صاحب ما در قیامت هم قیامت می کند
فاطمه در روز محشر هیئتی ها از شما
مطمئن باشید اظهار رضایت میکند
سید خوش زاد را با دین فروشان کار نیست
شاعر ما باحسین (ع)گویان رفاقت می کند

مدح حضرت اباعبدالله

حیات آب بقا جز غم تو نیست حسین

 نمیرد آنکه دلش با غم تو زیست حسین

 صفای عمر ابد یافت هر که در غم تو

 به قدر یک مژه بر هم زدن گریست حسین

 به روز حشر که محشر کند شفاعت تو

کسی که سایه نشین تو نیست کیست حسین

 جهنم است بهشتی که خالی از تو بود

 بهشت بی گل رویت بهشت نیست حسین

 توئی که آیت حریت از رخت پیداست

 خوشا کسی که چو حر بر تو بنگریست حسین

گدای راه تو هر کس که گشت آقا شد

 که گرد خاک رهت تاج سروریست حسین

نشسته بر سر راه تو رستگار مدام

 به دستگیری او لحظه ای بایست حسین

حضرت قاسم (ع) (آمدم جان عمو)

آمدم جان عمو اشک فشان در بر تو
تا کنم رفع عطش از دم جان پرور تو

مادرم کرده کفن پوش مرا جان عمو
خرمن زلف مرا شانه زده خواهر تو

پدرم نامه نوشته است که در کرببلا
جای او شهد شهادت خورم از ساغر تو

اذن جنگم بده ای یوسف زهرا که سرم
به سر نیزه شودچون سر سوداگر تو

اکبرت رفت از او فاطمه خواهد پرسید
که چه شد پور حسن همدم و همسنگر تو

شرح آن کوچه شنیدم که به زهرا چه گذشت
ای فدای رخ نیلی شده مادر تو

پدرم چشم براه است که بیند تن من
پاره پاره چو تن و فرق علی اکبر تو

حضرت قاسم (ع)

روز عاشورا حسن را نور عین
در حضور زاده زهرا حسین

با ادب خم شد به صد جوش و خروش
بوسه زد بر دست پیر میفروش

چون صدف لعل لبش را باز کرد
با عمو سوز دلش را ساز کرد

گفت ای آئینه دار شهر نور
شهد جانم ده تو از جام بلور

زان می نابی که اکبر نوش کرد
با نبی همراه و هم آغوش کرد

تشنه ام من بهر دیدار حبیب
جرعه ای زان می مرا هم کن نصیب

بر یتیمان دلنوازی لازم است
بهر قاسم سرفرازی لازم است

نامه از سوی پدر آورده ام
سر خط ایثار سر آورده ام

مادرم بر من کفن پوشیده است
شهد صهبای حسن نوشیده است

دوست دارم در رهت فانی شوم
در منای قرب قربانی شوم

دوست دارم زیر سم اسب ها
پیکرم گردد عمو جان توتیا

چون جهاد من جهاد اکبر است
مرگ بهرم از عسل شیرین تر است

دوست دارم خویش تن را حر کنم
جای خای پدر را پر کنم

گر ببرند بند بند از بندم عمو
من به مرگ خویش می خندم عمو

من به خون از حق حمایت می کنم
جان به قربان ولایت می کنم

مست مستم کن که شیدایی کنم

با عدو جنگ تماشایی کنم

در رکاب تو اگر گردم شهید
نزد زهرا رو سپیدم رو سپید



حاج علی انسانی

محرم

دل شیدایی من تنگ عشق است

نوای سینه ام آهنگ عشق است

سیه پیراهنی دارم مقدس

برای شیعه مشکی رنگ عشق است

محرم آمدو ...

کربلایی نشدم خجلت از این غم دارم
تا ابد در دل خود شور محرم دارم

شعری از حاج غلامرضا سازگار

من همان روز ولادت که ز مادر زادم

بود زخمت به جگر نعمت مادر زادم

بوده ام هیچ و همه بودم و نبودم از توست

آن زمانی که نبودم ، به غمت دل دادم

به سر کوی تو ای کعبه آمال دلم

باد می آوردم گر چه دهی بر بادم

قصه عشق تو درسی نه که در سینه بود

این حدیثی است که دادند از اول یادم

سالها بود که در بند تعلق بودم

از زمانی که اسیر تو شدم آزادم

خواستم تا که برآرم سر از این هفت سپهر

صورت خویش به خاک قدمت بنهادم

نافه آوی صحرای غمت کاری کرد

کز خطا رستم در ملک ختا افتادم

هر چه دارم همه از پاکی مادر دارم

رحمت حق به روانش که حسینی زادم

پیش از آنی که پدر جانب مکتب بردم

الف قامت عباس تو شد استادم

عید نوروز من دلشده آن روزی بود

کآتش عشق تو آمد به مبارکبادم

«میثم» از عالم دیوانگی این را فهمید

از زمانی که اسیر تو شدم آزادم

روز عاشورا و علی اصغر (ع)

خورشید چه عاشقانه پیمان می داد

در وادی طوفان بلا جان می داد

آن روز معلم شهادت، چه غریب

با نای بریده درس ایمان می داد

                   ***

گل غنچه ای از سلاله حیدر بود

افسوس که مثل غنچه ای پرپر بود

آن ظهر عطشناک چه غوغایی کرد

آن مرد که نام کوچکش اصغر بود

روز محشر که میشه

روز محشر که می شه یکی میاد ندا می ده

خوب وبد جدا میشه هر کس و جایی، جا می ده

دوزخی ها به جهنم و بهشتی ها، بهشت

نوبت سینه زنا برات کربلا می ده

شور و عشق و حالمون فقط حسین فاطمه است

عشق بی زوالمون فقط حسین فاطمه است

یه سر موی حسین رو نمی دیم به عالمین

نامه اعمالمون فقط حسین فاطمه است

ما بهشت بی حسین رو نمی خوایم آی آدما

با بهشت کار نداریم بهشت باشه مال شما

ما حسینی مسلکیم و از حسین دم می زنیم

یا حسین می گیم و از بهشت می ریم کرببلا

من فقط از کربلا نور دو عینشو می خوام

خاک دلربای بین الحرمینشو می خوایم

پهلوون اسمی کرببلا عشق منه

من فقط گنبد عباس حسینشو می خوایم

علی اصغر(ع)

با سلام با نزدیک شدن به ماه محرم از امروز سعی می کنم اشعاری را به مناسبت ماه  محرم در وبلاگ قرار دهم.
 

رباب هست و خروش و خسته حالی

به دامن اشک و جای طفل خالی

اگر گهواره را پس داده بودند

دلش خوش بود با طفل خیالی

یا حسین (ع)