زآن طشت پر ز اشک خون در مقابلش
پیدا بود که زهر چه کرده است با دلش
مظلوم چون على و به مظلومیش گواه
آنخانه نبى که بود در مقابلش
او حاصل نبوّت و بیداد دشمنان
از آب شعله خیز، شرر زد به حاصلش
عمر حسن ز عمر على سخت تر گذشت
تا آن که مرگ آمد و حل کرد مشکلش
از ورطه اى که بود کران تا کران ملال
موجى زد و رساند، شهادت به ساحلش
هر مرد راست محرم دل همسرش، ولى
غربت ببین که همسر او گشته قاتلش
از زهر، پاره پاره و از صبر، ریزریز
قرآن برگ شهادت بود دلش
چشمش به لطف اوست «مؤیّد» که دم زند
گاه از مصائب وى و گاه از فضایلش
منبع: وبلاگ انصارالحسین(ع)
آنکه ز انفاس خوشش زنده مسیحا میکرد- زیرلب شکوه ز بی مهری دنیا میکرد
من ندانم عوض آب از آن کوزه چه خورد-که زسوز دل خود ،خون دل دریا میکرد
جگرش پاره شد آن روز که میدید پدر -گریه تنها بسر تربت زهرا میکرد