من از دیار شکوه و جلال می آیم
ز سرزمین اذان بلال می آیم
ز دشت لاله خونین سینه آمده ام
شکسته دل ز دیار مدینه آمده ام
زمانه چو گرداب و ساحلم آنجاست
تنم به خاک وطن باشد و دلم آنجاست
نصیب مرغ دل من شکسته بالی بود
پرم ز غصه و جای همه چه خالی بود
مدینه با دل زوار گفتگوها داشت
گل مدینه ز احساس رنگ و بوها داشت
مدینه با دل آتش گرفته خو دارد
خدا نصیب کند هر که آرزو دارد
نسیم وار به هر کوی در به در گشتم
مزار گمشده پیدا نکرده برگشتم
شاعر: علی انسانی
سلام :عیدتان مبارک...بامطلب احتجاج امیر المومنین خطبه ای که کمتر منتشرشده است منتظر حضورونظرارزشمندتان هستم[گل]