آموزش مداحی - جلسه مذهبی فرهنگی انصار الرضا (ع) مشهد مقدس

اشعار مداحی- آموزش مداحی و مباحث فرهنگی سیاسی و اجتماعی

آموزش مداحی - جلسه مذهبی فرهنگی انصار الرضا (ع) مشهد مقدس

اشعار مداحی- آموزش مداحی و مباحث فرهنگی سیاسی و اجتماعی

بحر طویل در رثای حضرت اباعبدا...

باز از سینه دلم – با دل خون-پای برهنه زده بیرون-به گمانم شده مجنون

به کجا میبردم این که چنین بال کشیده است و پریده است و رهیده است

چه جانکاه – کشید از دل خون آه –

دلم سوخت برای دلم و تا که نشستم به بر حرف دل خویش

شنیدم که به لب ندبه کنان – مویه کنان – موی کنان

آه کشان – از دل و جان – گفت :سوال از چه ؟

ببین حال شب و روزم و این غصه جانسوز

 که یاران و رفیقان همه گشتند مسافر- همه زائر- همه حاجی-همه مُحرم

 و گمانم که هم الان همگی گرم طوافند

  به دور حرم قبله عالم -همان عشق معظم -همان روح مکرم

 خداوند غم و اشک محرم- و من غم زده اینجا- تک و تنها

باز هم با دل خون گفت: دل من تو کجا دیده دو چشمت

که در این ظلمت گمراهی و این عصر سیاهی

 که کسی خرج کسی شعله کبریت نکرده است

دو خورشید طلائی -که دو تا پرچم سرخ است نمادش

 به مدار هم و با هم بدرخشند و بتابند و نخوابند شب و روز

 دل گمشدگان را چو بیابند

 چه بزمیست در این سفره

 که یک سوی بود جنت الارباب و بود سوی دگر جنت العباس

و در آن بین چه بین الحرمینی است

 که با شور حسینی همه سینه زنان -گریه کنان- ناله زنان

شور بگیرند برای پسر حضرت زهرا

عرب خالقی

برگرفته از وبلاگ اشعار مذهبی

اشعار بعد از واقعه عاشورا

اشعار زیر از وبلاگ اشعار مذهبی تهیه شده است.

*****************************************************۸


ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو

ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو

چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده

چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو

هنوز از گلویت خون تازه می آید

هنوز  بر سر نی جاری است کوثر تو

سر شکسته عباس آب آور را

نشانده اند سر نیزه ای برابر تو

چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز

نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو

زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه

که نیست نقطه سالم به صورت و سر تو

غروب گوشه گودال روضه می خواند

برای این همه زخم تن تو مادر تو

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=محمد رضا شمس

این اسبها که روی تن تو دویده اند

طرحی جدید از بدنت آفریده اند

ای عطر سیب سرخ ، تمامی قافله

از روی نیزه رایحه ات را شنیده اند

ساعات عصر ابر سیاه براده ها

از هم تمام پیکرتان را بریده اند

تنگ غروب در پی هفده سر دگر

عکس  تو ا به صفحه نیزه کشیده اند

در زیر آفتاب همه برق می زنند

سر نیزه های کوفی عجب آب دیده اند

=-=-=-=-==-=-=-=-=- محمد رضا شمس

کلاف و یوسفم را هر دو در بازار گم کردم

گل زهرائی ام را من در این گلزار گم کردم

بر آن بودم دل شیدا کنم در گیسویش پیدا

خدایا با چه کس گویم دل و دلدار گم کردم

اناالحق گوی می گردم به دنبال خم زلفش

سیه روزی تماشا کن طناب دار گم کردم

چه پیش آمد که در گودال زیر نیزه ها امروز

گلم را در زمان واپسین دیدار گم کردم

بگو یارا چرا صحرا ز عطر یاس لبریز است

همان یاسی که من بین در و دیوار گم کردم

بیا مادر که هم دردیم یادم هست می گفتی

که راه خانه را در کوچه چندین بار گم کردم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=سید جعفر فاطمیان منش

محرم آمدو ...

کربلایی نشدم خجلت از این غم دارم
تا ابد در دل خود شور محرم دارم

بزم حسین

دلا بزم حسین بن علی دعوت نمی خواهد

اگر خواهی بیا این آمدن منت نمی خواهد

به هنگام عزاداری ریا را دور کن از خود

که اینجا معرفت می خواهد و شهرت نمیخواهد

مگو اشک فلانی حقه بازی هست و نیرنگ است

فضولی تا به کی خاموش شو صحبت نمی خواهد

به زور و پول نتوان هیئتی ها را کنی تطمیع

حیا کن شرم کن بزم عزا قدرت نمی خواهد

هوسبازی مکن تهمت مزن بر عاشق صادق

اگر پاک است دامان کسی تهمت نمی خواهد

اگر خواهی که هیئت را کنی بازیچه دستت

حسین از مردمان بی خرد بیعت نمی خواهد

به کنج خانه خوشزاد است و ذکر یا حسین زیرا

که نوکر نوکر است و مجلس و هیئت نمی خواهد