فرارسیدن عید سعید فطر رابر همه مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض می نمایم.
عید بر همه شما مبارک باد.
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان
هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا
هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضان
سر به آیینه ی "الغوث" زدم در شب قدر
آب شد زمزمه ی راز و نیاز رمضان
دیدم این "قدر" همان آینه ی "خلّصنا"ست
دیدم آیینه ام از سوز و گداز رمضان
بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا
بعد از این دست من و دامن ناز رمضان
نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک
نکند بسته شود دیده ی باز رمضان
صبح با باده ی شعبان و رجب آمده بود
آن که دیروز مرا داد جواز رمضان
شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان
شاعر:علیرضا قزوه
سبک شماره (1) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (2) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (3) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (4) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (5) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (6) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (7) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (8) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (9) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (10) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (11) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (12) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (13) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (14) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (15) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (16) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (17) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (18) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (19) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (20) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (21) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (22) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (23) را از اینجا دانلود کنید .
سبک شماره (24) را از اینجا دانلود کنید .
سلام علیکم
این هم اشعار شهادت مولا علی (ع) به همراه سبک نوحه ها و شور سینه زنی که البته سبک نوحه ها را باید از سایت دانلود کنید.
اشعار را از این لینک دانلود کنید
سبک ها را از این لینک دانلود کنید
در صورت مشکل داشتن لینک های دانلود موضوع را با ما در میان بگذارید.
در پناه امام عصر همواره موفق و پیروز باشید.
از لینک زیر فایل ورد اشعار شهادت امام علی (ع) و اشعار شب قدر را دریافت نمایید.
قطعه و مفرد
تابوت
هم آسمان و هم زمین مضطرند
تابوت حیدر را کجا میبرند
شق القمر
ماه خدا شق القمر شد ای وای
عالمِ شیعه بی پدر شد ای وای
صاحب زمان
فرق علیِ مرتضی شکسته
خون به دل صاحب زمان نشسته
خیرالعمل
به برگ سرخ تاریخ این نویسید
علی مصداقی از خیر العمل بود
رباعی و دوبیتی
بیقرار
کار جسم بابا بیقراریم
به خاکِ بسترش سر میگذاریم
نفس بالا نمیآید ز حیدر
بنال ای دل که ما بابا نداریم
عمرِ غریب
فدای حیدر و عمرِ غریبم
دل چاک از جفا و پر شکیبش
امان از قلبِ فرزندان حیدر
شده درد و غم و غربت نصیبش
شجاعت
علی اسلام را همچون سپر بود
شجاعت بر علی همچون پسر بود
به بدر و خندق و هر جنگ دیگر
دو بازویش چو حکمی معتبر بود
اشعار عروضی
یتیمی
غم یتیمی و هجر پدر خدا نکند
حسین و زینب ما را شرر خدا نکند
غم جدایی مادر دوباره میسوزد
انیس و مونس ما را سفر خدا نکند
پدر به بستر خونین فتاده بیهوش است
به سینه زخم عزای دگر خدا نکند
خدا کند که دگر خون ز فرق او نرود
جفای زهرِ جفا بر جگر خدا نکند
چرا ز کام پدر یک نفس نمیآید
شکاف زخمِ سرش را اثر خدا نکند
اگر پدر برود میشوم خدا دلخون
غم زمانه و اشک بصر خدا نکند
همیشه در به در غربت پدر بودم
نصیب و قسمت ما را خطر خدا نکند
خانه نشین
کوفیا جنگ با علی بهونه داشتن نمیخواد
علیِ خانه نشین این همه دشمن نمیخواد
کوفیا چرا علی دیگه به مسجد نمیآد؟
چرا از گوشهی محراب قطرههای خون میآد؟
کوفیا چرا حسین تو کوچه فریاد میزنه؟
بین خونهی علی حسن داره داد میزنه؟
کوفیا چرا صدای گریههای زینبین؟
به دل آتیش میزنه نالهی غمبارِ حسین؟
کوفیا کاسهی شیر دستِ یتیمان چرا؟
کوفیا خبر دارید علی چه غمها کشیده؟
برا اسلامِ شما چه درد و زجرایی دیده
کوفیا جایی که زخمِ حیدر و نمک زدند
وقتی بود که مدینه فاطمهاش و کتک زدند
وقتی بود به گردن علی طناب بسته بودند
دلهای آل علی به شکسته و خسته بودند
نه فقط تو مدینه فاطمه رو سیلی زدند
بلکه با غلافِ کین به بازوی نیلی زدند
لحظهای که پشت حیدر و تو زندگی شکست
محنش جون داد و زهرا پشتِ در به خون نشست
از مدینه اومدش کوفه وفایی ببینه
امّا رسم کوفیا شبیه اهلِ مدینه
تو این شهرِ جفا دلِ آقا تنها شده
اونقدر بی کسه که همنشین نخلا شده
یکی از آسمونا ندا میده چه جانگداز
توی محراب نیاز کشته شده روحِ نماز
محبّت
محبتِ نابِ علی دل ما رو جلا داده
با اشکای صافِ علی نخلا همه خرما داده
شبای تارِ شهرِ غم شاهدِ غمهای علی
هر شبه چاه کوفه هم شنیده دمهای علی
ببین که محرابِ دعا ز دشمناش پریشونه
مسجد کوفه غرقِ خون ذکرِ آقا رو میخونه
سجاده لاله گون شده از خونِ رنگینِ علی
مرکزِ غصهها شده این دلِ غمگینِ علی
ملائکه با بچههاش گریه کنای حیدرند
یتیمای کوفه دارن برا علی شیر میبرند
یا اشکِ چشمای حسین، یا گفتههای حسنه
این عقدههای زینبه، آتیش به عالم میزنه
میگن که کاشکی مادرم کنارِ ما نشسته بود
اون ما رو دلداری میداد با این که پرشکسته بود
قسم میدیم فاطمه که ما رو تنها نذاری
میون دشمنات بابا ، بچههات و جا نذاری
این دشمنا بچههات و به غصه مهمون میکنن
با عاشورا، با کربلا شیعه رو دلخون میکنن
کوفه
کوفه شهر عقدههای حیدرست
شهرِ آه و غصههای حیدرست
شهر کوفه، شهر کینه، شهر درد
شهر نیرنگ و دورویی، سردِ سرد
گر مدینه مرحمِ زهرا نبود
کوفه هم دمساز با مولا نبود
کوفه هم در چشم مولا خار کرد
پشت خود بر حیدر کرار کرد
کوفه زخمِ کوچه را تفسیر کرد
عشقِ زهرا را به تلخی پیر کرد
حال حیدر خسته از این کوفیان
چشم میدوزد به قلبِ آسمان
با خودش گوید که حیدر کوچ کن
پشت بر دنیای مفت و پوچ کن
بیوفاییها که دیدی بس نبود
گفتههایی که شنیدی بس نبود
حیدرا محراب غرقِ انتظار
تا تو را راهی کند سوی نگار
رفت حیدر تا جهان شیدا کند
خندق و بدری دگر برپا کند
لیک سر دادند ناله مرغکان
ای علی ای عشقِ جمع عاشقان
ای علی در این شبِ تارِ جفا
مسجد و محراب را بنما رها
شیرِ جنگآور که قصد رزم کرد
باز حیدر عزم خود را جزم کرد
وقت رفتن حیدر آمد پشت در
در گرفته دست بر شال و کمر
یعنی ای مظلوم مظلومان مرو
یا علی آمالِ محرومان مرو
ای یتیمان را غذا و آب و نان
ای غریبان را انیسِ مهربان
از همه بگذر به مسجد سو مکن
سوی محراب شهادت رو مکن
خود ز بند این جهان آزاد کرد
رفت و زیرِ لب خدا را یاد کرد
روحِ راز آمد به سویِ قبلهگاه
تا مناجاتی کند نزد اله
قاتلش را دید کو با التهاب
در میان بیت حق رفته به خواب
با نگاهی قاتلش را خوار کرد
ابن ملجم را علی بیدار کرد
مرتضی گردید مشغول نماز
روح او شد منزل راز و نیاز
گر چه مولا قلب پر آلام داشت
لیک با یاد خدا آرام داشت
ناگهان شیر حق آمد در خروش
نغمههای قَدْ قُتِلْ آمد به گوش
ای خدا کشتند در محراب دین
ساقی کوثر، امیر المؤمنین
رستگاری گشته درمان علی
خون سر ریزد به مژگان علی
پاسخ نیکی حیدر این جواب
شد محاسن را به خونِ سر خضاب
نخلها
نخلای کوفه میدونند علی چقدر ناله داره
شبا میبینند که میآد سر روی خاکا میزاره
میگه فلک آتیش زدی به عمر و حاصلِ علی
چرا گرفتی با لگد تو محرمِ دلی علی
* * *
اما یه چند نمیآد علی به چاه سر بزنه
با نالههای قلبّ خود صداش تو چاه پر بزنه
چرا نمیآد آقامون با نخلا درد دل کنه
از بی وفاییها بگه دل ما رو خجل کنه
* * *
نمیدونم امشب چرا از تو کوفه صدا میآد
صدای سوز و ناله و گریهی بچهها میآد
هر بچهای که میبینی یه کاسه شیر تو دستشه
به مردم کوفه میگه این بی وفایی رسمشه
* * *
اما ز خونهی علی هر چی بگم بازم کمه
کار دو چشمِ بچههاش اشک و عزا و ماتمه
زینب و کلثوم و حسن اشک غریبی میبارند
حسین و عباس دوتایی رویِ دیوار سر میزارند
* * *
طیب و درمان میآرند خون سر و بند بیارند
تا دستمال و بر میداره از فرق سر خون میباره
طبیب نگاهی میکنه به زردیِ روی علی
خونهای تازه میریزه به کنج ابروی علی
* * *
نگاه به دستمال میکنه اشک طبیب جاری میشه
با گفتن طبابتش کارِ خونه زاری میشه
همه میگن بابا نرو بی تو دیگه تنها میشیم
بعد تو و مادرمون همنشین غمها میشیم
مجنون
امشب برای فاطمه از کوفه مهمون میرسه
انگار به لیلای خودش دوباره مجنون میرسه
علی برای فاطمه از بدیِ کوفه میگه
فاطمه از مدینه و مصیبتِ کوچه میگه
علی میگه یادت میآد وقتی تو رو کتک زدند
انگار به زخمِ تنِ من هزار هزار نمک زدند
فاطمه بر محاسنِ علی نظاره میکنه
با چشمِ پر گریه بیبی، به سر اشاره میکنه
علی میگه رفتنِ تو زخمی به جونم زده بود
غسلِ شبانه آتیشی به آشیوونم زده بود
برای غربت شما میون چاه داد میزدم
گاهی میون حجرهام بی صدا فریاد میزدم
امّا به ضربت عدو، راحت از اون غوغا شدم
دوباره باز همنشینِ پیمبر و زهرا شدم
اشعار نو
در حال آماده سازی ...
ذکر و سرود
زخمِ کاری
امشب از نالهی طفلان خبری میآید
از برِ خانهی حیدر شرری میآید
یا حیدر ـ یا حیدر (2)
در برش بستر بابا به کفش سجاده
زینب از داغ پدر از تب و تاب افتاده
پدرش گاه به هوش است گهی بیهوش است
کار زینب همه دم اشک و شرر، فریاده
یا حیدر ـ یا حیدر (2)
وای از بغض حسن گریه و سوز و آهش
وای از اشک حسین، غربت روی ماهش
غم عباس فزون شد ز فراق بابا
دل بسوزد ز غم و آهِ دلِ جانکاهش
یا حیدر ـ یا حیدر (2)
در جنان حضرت زهرا به دو دست خسته
زخمِ کاریِ علی را به نگاهی بسته
گوئیا عرش و زمین از حرکت وا مانده
شیشهی عمر زمان سنگ جفا بشکسته
یا حیدر ـ یا حیدر (2)
حاجت
مهر و تسبیح هر دو خونین ـ سنگِ محراب گشته رنگین
فزتُ رب الکعبه گفتی ـ دادهای جان در رهِ دین
ضربهای از ابن ملجم
حاجت حیدر روا کرد
این مصیبت تا به پا شد
کوفه را ماتمسرا کرد
یا علی جان ـ یا علی جان ـ یا علی جان ـ یا علی جان (4)
شد محاسن سرخ سرخ از ـ رنگِ خونِ فرقِ حیدر
بوی خونِ حجت الله ـ کرده مسجد را معطر
مجتبی با دیدهی تر
میزند بر سینه و سر
میرسد اینک ندایی
کشته شد ساقی کوثر
یا علی جان ـ یا علی جان (4)
سرو عشق و استقامت ـ شد شکسته قد و قامت
این مصیبت از بزرگی ـ کرده در عالم قیامت
هم ملائک دیده گریان
عرشیان پیوسته نالان
گوئیا گوید خداوند
یا علی جان یا علی جان
یا علی جان ـ یا علی جان (4)
جنت المأوی
رفتهای بابا به جنت المأوی
بگو سلامم را به مادرم زهرا
این فراق تو مصیبتی عظمی
ببین که آل الله دگر شده تنها
* * *
مینالم ـ میگریم ـ میسوزم
سیه شده بدون تو بابا روزم(2)
یا حیدر یا حیدر یا حیدر یا حیدر (4)
* * *
وقتِ تشییعِ شبانه گردیده
که سینه خون از این زمانه گردیده
سنگِ محرابت نشانه گردیده
به دیده دیدارت بهانه گردیده
* * *
چون شمعی ـ میگریم ـ مینالم
به خاک کوفه میدهم من آمالم(2)
یا حیدر یا حیدر یا حیدر یا حیدر (4)
وداع
خداحافظ ای شهرِ سوز و گدازم
خداحافظ ای سجدهگاه نمازم
خداحافظ ای نالههای علی
خداحافظ ای غصههای علی
خداحافظ ای عقدههای علی
علی مولا یا علی مولا (3)
خداحافظ ای بغضِ کهنه به سینه ـ غم زهرا ، خاطرات مدینه
خدا حافظ ای نخل و چاه مدینه ـ در و آتش و اشک و آه مدینه
خداحافظ ای نالههای علی
خداحافظ ای غصههای علی
خداحافظ ای عقدههای علی
علی مولا یا علی مولا (3)
خداحافظ ای لالههای غریبم ـ اثر نکند این علاجِ طبیبم
خداحافظ ای گریههای دلِ شب ـ نگاه پدر بر نگاهِ تو زینب
خداحافظ ای آهویِ ختنِ من ـ غریب بعد از منی، حسنِ من
خداحافظ ای تمامِ امیدم ـ حسینِ من، تشنه کامِ شهیدم
خداحافظ ای نالههای علی
خداحافظ ای غصههای علی
خداحافظ ای عقدههای علی
علی مولا یا علی مولا (3)
خداحافظ ای خانهی غمِ حیدر ـ خداحافظ ای اشک و ماتمِ حیدر
خداحافظ ای قبرِ مخفیِ یارم ـ که دور از آن دل غمین و فگارم
خداحافظ ای نالههای علی
خداحافظ ای غصههای علی
خداحافظ ای عقدههای علی
علی مولا یا علی مولا (3)
ام الیجیب
ای خدا امشب نظر بر غربت ما کن
درد مولایم علی را تو مداوا کن
ذکر ما ام الیجیب است
ای خدا حیدر غریب است
یا امیرالمؤمنین روحی فداک (2)
خیز و از جا و یتیمانت تماشا کن
جان زینب گوشهی چشمی به ما وا کن
شمعی و پروانه واریم
کنجِ بستر بی قراریم
یا امیرالمؤمنین روحی فداک (2)
بر رخ زردت علی خونابه میبارد
سوزِ آهت عطرِ ذکر فاطمه دارد
هر یتیمی را ببینی بهرِ درمانت
کاسهی شیری به سوی خانهات آرد
میروی ای یارِ تنها
میشوی مهمانِ زهرا
یا امیرالمؤمنین روحی فداک (2)
مزد ولایت
در گنجِ بستر ـ با فرق بسته
مولای مظلوم ـ تنها نشسته
گوید به کوفه
بر من جفا شد
مزد ولایت
فرقِ دو تا شد
مولا علی جان ـ مولا علی جان (2)
هر دم یتیمی ـ با حالِ دلگیر
بهرِ مداوا ـ با کاسهای شیر
اما چه سود از
شیر و دوایش
حیدر بخواند
ذکرِ وداعش
مولا علی جان ـ مولا علی جان (2)
گوید طبیبا ـ از من حذر کن
سوی خرابه ـ قدری گذر کن
آنجا غریبی
تنها و بیمار
باشد نیازش
درمان و تیمار
مولا علی جان ـ مولا علی جان (2)
بوی خدا
بین محراب نیاز ـ کشته شد روح نماز
عالمی از هجر او ـ گشته در سوز و گداز
میرود شیر خدا سوی خدا
میدهد سجادهاش بوی خدا
یا امیرالمؤمنین یا سیدی یا سیدی (4)
زوجِ زهرای بتول ـ وارث دین رسول
در دلِ سبزِ سحر ـ حاجتش گشته قبول
ای خدا حاجت روایی شد علی
شامل لطف خدایی شد علی
یا امیرالمؤمنین یا سیدی یا سیدی (4)
حضرت سلطان دین
آن امام مسلمین
بس غریبانه ببین
غرقِ خون نقش زمین
صورتش گلگون شده از زهرِ کین
شکوه دارد از جفای فاسقین
یا امیرالمؤمنین یا سیدی یا سیدی (4)
ناله دارد هجرتش ـ قصههای غربتش
میدهد جان را شفا ـ توتیای ترتبش
حیدریم حیدریم ای خدا
عاشق مولا علیام ای خدا
یا امیرالمؤمنین یا سیدی یا سیدی (4)
شور و بحر طویل
یا حیدر یا حیدر آقام حیدر آقام حیدر (4)
آی مردم آی مردم ـ علی شاه غریبونه
آی مردم آی مردم ـ علی فرقش پر از خونه
* * *
آی مردم آی مردم علی حالِ دگر داره
صد زخمی به دل داره یکی زخمی به سر داره
میسوزه دل زینب برای غربت بابا
میناله حسین امشب کنارِ تربت بابا
چشمای حسن امشب غم هجرِ پدر داره
عباس از غم حیدر خبر داره خبر داره
علی علی یا علی ـ علی علی یا علی ـ علی علی یا علی (2)
هر کسی عشقی داره منم گرفتارِ توأم
به خدا تو این جهان بدجوری بیمارِ توأم
کی می شه این دلم و دعوت مهمونی کنی
با یه ذره از نگات این دل و قربونی کنی
* * *
تو تموم زندگیم فقط تویی که یارمی
توی تاریکی قبر من میدونم غمخوارمی
از دل دریاییات به سینهام صدف بده
جواز مدینه و کربلا و نجف بده
روزه شو با بوسه به روی مهتاب ، افطار می کنه حیدر امشب
ستاره می باره از دل ابرا ، فاطمه شده مادر امشب
آئینة تمام نمای حُسنه ، اون ابتدا و انتهای حُسنه
دلیل داره اسم قشنگِ آقام ، آخه امام حسن خدای حُسنه
داره می گه فرشته ، تو شیدایی عالم
قربون اونکه نوشت ، اسمت و روی بالم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صفین معرکة رشادتای ، این دلاور پهلوونه
صدای ضجّة دشمن بلنده ، وقتایی که رجز می خونه
الله و اکبر از اون قد و قامت ، موج می زنه توی چشاش رشادت
وقتی شمشیر می چرخونه تو دستاش ، تو معرکه به پا می شه قیامت
فاتح جنگ و میدون ، کیه جز اشجع الناس
شاگرد رزم حیدر ، استاد رزم عباس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امشب داریم می ریم به خونه ای که ، شب و روز کرامت مقیمه
سر کشیدن به خونة یتیما ، کار اون آقای کریمه
چقدر داره دلم به اسمش عادت ، چقدر حسن حسن داره حلاوت
ازدحام می شه پشت در خونه ، وقتی که قرآن می کنه تلاوت
از بسکه دلربائه ، صدای آسمونیش
مدینه خاطره ها ، داره از مهربونیش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خدا گواهه تو تموم عالم ، زبونزد شده حلم و صبرت
قربون بال اون کبوترا که ، خاکی می شن کنار قبرت
می سازیم اون روزی که تو می دونی ، برای اون قبرای بی نشونی
یه گنبد طلایی مثل خورشید ، با دو تا گلدستة آسمونی
با این دلای عاشق ، برات ضریح می سازیم
تا قیام قیامت ، به آقائیت می نازیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امشب منم گدای اون آقا که ، گدای دستاشه کرامت
امید دارم از آقامون بگیرم ، من برات دو تا زیارت
امشب شب اجابت دعائه ، یا شب پرکشید دلائه
مرغ دلم تو بین الحرمینِ صحن بقیع و صحن کربلائه
خدا می دونه دلم ، دیگه آروم نمی شه
تا که بغل نگیرم ، اون ضریح شش گوشه
از مشرق سعادت و نور ، خورشید دلها سر می زنه
قلبم به شوق نیمه نگاش ، سمت مدینه پر می زنه
افطار ، می کنه دلدار ، روزه ششو با بوسه به روی ماهش
با یه نگاهش ، برده دل از باباش
مادر ، قنداقه در بر ، به روی آتیش می سوزونه اسپند
وقتی که لبخند ، می شینه رو لبهاش
ای بهشت من ، یا امام حسن ، به خدا دلدادگیم از قدیمه
غم من چیه ، کم من چیه ، وقتی که آقام اینقده کریمه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الله و اکبر از یه نگاش ، از هیبت و غرور چشاش
وقتایی که رجز می خونه ، صفین می لرزه با نفساش
نوحه، اوج شکوهه، تکسوار عرصه های نبرده
دلیر و مرده ، شبیه پیغمبر
آقام ، خدای حُسنه ، اون ابتدا و انتهای حُسنه
که با نگاهش ، کرده به پا محشر
روح عالمه ، عشق فاطمه ، شاگرد امیر بدر و حنینه
ماه آسمون ، یل و پهلوون ، علمش به روی دوش حسینه
ای خدا ملاقاتت نور دیده میخواهد
نیمه شب مناجاتت دل بریده میخواهد
ای صفای نجوایم وی یگانه مولایم
التجای کوی تو اشک دیده میخواهد
دانه دانه اشکم بین شبنم سرشکم بین
این دل سیه، وصلت در سپیده میخواهد
ای بهار فرجامم منکه خارم و خامم
گلشن بهارت را گل رسیده میخواهد
شیعه با مناجاتش منتهای حاجاتش
آبیاری سرخ یاس چیده میخواهد
روح زندگی زهراست جاودانگی زهراست
این دلم دو عالم را زین عقیده میخواهد
راز دل نیاز عشق خواندن نماز عشق
حالتی مشابه با آن شهیده میخواهد
هر غم و بلایش را میخرم به جان اما
درک روضههایش را غم کشیده میخواهد
ای خدا قبولم کن شیعه بتولم کن
امتحان عشقت را برگزیده میخواهد
با ابوتراب امشب میکنم نوا یارب
عبد خسته زینب سر بریده میخواهد
ای امید افطارم وی نوید اسحارم
طلعت رشیدت را دل ندیده میخواهد
--------------------------------------------------------
ای خدا طالب کلام توأم
تشنهام تشنه سلام توأم
تو همه حاجت و جواب منی
بر طرف ساز هر حجاب منی
تو سزاوار سجده عشقی
تو حواله کننده رزقی
چاره ساز قلوب پُر آهی
راه ساز هر آنچه گمراهی
تو کرامت کننده فضلی
در فضیلت دو دست پر بذلی
تو کریمی تو ناصری تو حلیم
تو حکیمی تو قادری تو علیم
تو عزیزی تو مؤمنی تو مجید
تو ودودی تو مبدعی تو معید
تو حبیبی تو خالقی تو مجیب
تو حسیبی تو رازقی تو رقیب
تو جلیلی تو بارئی تو جمیل
تو وکیلی تو صاحبی تو کفیل
تو مفتح تو مقتدر تو کبیر
تو مفرّج تو منتقم تو مجیر
تو گشاینده گرههایی
تو زداینده غم مایی
تو به ما لطف هل اتی کردی
ختم پیغمبران عطا کردی
پدری دادهای چنان مولا
مادری دادهای چنان زهرا
تویی آن منعم و تویی ذوالمن
تو به ما دادهای حسین و حسن
تو به ما دادهای همه حاجات
بانویی همچو عمّه سادات
ای تو داده به شیعه شیون و شین
کاشف الکرب دادهای به حسین
دل ما را تو کردهای عاشق
آفریدی تو شیعه صادق
تو دل نرم دادهای به رضا
خواهری شبه زینب کبری
تو به ما دادهای ولایت را
نعمت پاک مرجعیت را
شکر هر نعمتی تو را باید
پس چرا مهدیات نمیآید
قدرت شکر کوه نعمت نیست
علت طول عصر غیبت چیست؟
گر گناهان ماست سدّ ظهور
ظلمت ما ببر به آیه نور
مناجات شب قدر
ای خدا ای فاتح هر مشکلم
وی همه آرامش جان و دلم
بشنو از دل راز یک بی آبرو
ده مجال گفتگویم، گفتگو
در شب احیا به تو رو کردهام
خویش را با توبه همسو کردهام
گرچه عمری با گنه بنشستهام
گرچه قلب صاحبم بشکستهام
صبر کن، از کیفر من بر حذر
تا کنم در خویش تجدید نظر
بهر تو خود را مهیا میکنم
توبه را در خویش احیا میکنم
هر که باید رفت چون فرزند نوح
توبه باید، توبه از نوع نصوح
چونکه امشب بامنیبین زیستم
راضی از عمر گذشته نیستم
بر تو عمری بدگمانی داشتم
بهر شیطان آشنائی داشتم
چون بگیرم آینه در دست خویش
فاش بینم، فاش، روی پست خویش
گرچه دل بد کرده تکفیرش مکن
بندهات برگشته تحقیرش مکن
هرکه بر حال خراب خود رسید
پیش از مردن حساب خود رسید
هر که گیرد آینه در پیش رو
کردههای خویش بیند مو به مو
خویش را بیند که خود با خود چه کرد
تا بداند سخت باید توبه کرد
باید از بگذشتهها عبرت گرفت
دست را بر زانوی همت گرفت
حال باید وادی تحلیف رفت
یا علی گفت و سوی تکلیف رفت
سخت باید نفس را بشکست و ماند
عهد و پیمان با شهیدان بست و ماند
همچنان بار شهیدان مبین
مانده انبان یتیمان بر زمین
راه ما راه شهیدان خداست
کیست پرسد ای خدا مهدی کجاست
گرچه دل شرمنده است از روی تو
ای خدا با مهدی آمد سوی تو
نیستم اینک از الطافت خدا
سینهای دارم شبستان خدا
یا حلیم امشب که من سرگشتهام
یا علی گویان سویت بر گشتهام
---------------------------------------------------------------
رمضان گذشت از من چه کنم که بینوایم
دل من ز حبّ دنیا نگذشت ای خدایم
تبعات هر گناهم شده بود سدّ راهم
تو به من عطا نمودی که نباشد ادعایم
چو شدم گدای کویت شدهام خجل ز رویت
تو نشستهای کنارم که روا کنی دعایم
متزلزل است بارم به کجا کشیده کارم
چه وداع اشکباری، شده آتشین بکایم
به کجا روم خدایا پس از این سحر، سحرها
شب جمعهای بیاید که به سوی تو بیایم
بفدای میزبانی که به وقت میهمانی
به بر گدا نشست و بر خویش داد جایم
چه دعای باصفایی، چه رفیق باوفایی
چه خدای آشنایی که نمود آشنایم
چه دعای افتتاحی چه دو چشم پر سلاحی
چه توسلی چه ذکری چه بگویم ای خدایم
چه دمی چه نوحه خوانی چه شبی چه گریههایی
چه غمی چه روضههایی که تو کردهای عطایم
به صفای لیلة القدر به جمال نیمه بدر
تو خریدی آبرویم که گدای هل اتایم
تو از این خمارخانه بنمودیام روانه
دل شب مدینه بردی که غلام مجتبایم
به شب نزول قرآن، به شکاف فرق فرقان
به دلم نشست قرآن چو نمود علی صدایم
به علی و زینبینش به محبت حسینش
بنویس جان زهرا که شهید کربلایم
بنویس جان مهدی که منم از آن مهدی
بخدا قسم خدایا که نشان دهم وفایم
----------------------------------------------------------------
منبع : سایت رمضان
من آن کنیز خدایم که یار طاهایم
منم که مادر امّ الائمه زهرایم
به افتخار کنیزی مصطفی این بس
که من شریک نبی در نشاط و غمهایم
خداست شاهد حالم که من چهها دیدم
اگر چه شاد ز یک عمر امتحانهایم
گهی به شعب ابی طالبم گواه بلا
گهی ستم کش اهل حجاز و بطحایم
اگر بهشت برین جایگاه شأن من است
برای اینکه به دنیا مطیع مولایم
ز نیش طعنه نمامهای آل قریش
هنوز وارث درد و بلاست زهرایم
تمام هستی خود را به عشق بخشیدم
به عشق اینکه به بیت نبی است مأوایم
ولی چه زود شنیدم پس از من و احمد
حریم عشق بسوزد به دست اعدایم
ستم به فاطمهام از قدیم عادت داشت
از آن زمان که به دل بود انیس غمهایم
همیشه فاطمه میگفت از درون با من
که من یگانه معین تو در بلاهایم
خدا گواه بسوزم از این که در غم و درد
نبود سایه من بر سر تو، ای وایم
مرا کفن ز بهشت آید ای خدای حسین
اگر چه مادر آن بی کفن به صحرایم
منبع:سایت رمضان
-----------------------------------------------------------------------------------------------
به تن زخمی من روح مداوا دادی
قوت قلب نبی جان مرا نا دادی
تلخی سنگ به لبخند تو شیرین می شد
غم دلواپسی ام را به دلت جا دادی
سالها عمر تو با زخم زبانها طی شد
پای من وقف شدی هست خودت را دادی
هیچ کس مثل تو ای خوب به من لطف نکرد
تو مرا زیر پر و بال خودت جا دادی
می روی قلب من از درد به خود می پیچد
بی کسی های مرا باز به غمها دادی
فکر تنهایی من بوده ای ای گل زیرا
همه عاطفه ات را تو به زهرا دادی
----------------------------------------------------------
مادر مرو که فاطمه ات زار و مضطر است
هجر تو قاتل من غمدیده دختر است
غصه مخور به حال پدر چونکه بعد تو
زهرای کوچک توبرایش چو مادر است
در سرزمین شعب ابی طالب از محن
اکنون ز اوج داغ و عزای تو محشر است
گویا که سال حزن برای پدر بود
این سال غم که با غم دنیا برابر است
بار سفر تو بستی و رفتی ولی بدان
کوتاه عمر دختر مثل کوثر است
وای از دمی که فاطمه ات را تو از بهشت
بینی میان شعله و در پشت یک در است
جرم تو هست یاری پیغمبر خدا
جرم من حزین به خدا عشق حیدر است
آنکه فکنده لرزه به جانم نظاره بر
چندین کفن بود که به دست پیمبر است
بعد از شمارش کفن این روضه ام شده
یک کودک بدون کفن داغ مادر است
**مجتبی صمدی
---------------------------------------------------------------
منبع:وبلاگ اشعار مذهبی